دَر حَــوالی جاده ِ زمستانی ِ روزگار
می گذرد سالیان ...
و جایی در کنار جاده ، ستاره ها آرزو می چینند
اما میشود چند وقتی ...
که آرزویی میکند بد قلقی !
جدا نمیشود از شاخه دور دستی !
و فرو نمیریزد در باغچه ی خانه یمان
و ترنم یک گل را به باغچه نمیدهد ارمغان
تا شود خوش ، دل ِ سپید زاده ی قاصدک
حدس که هیچ ...
من مطمئنم ...
آرزوِی بد قِلِق......
فقط باهوای معطر ِدستان ِ تو باید چیده شود...
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/12/07 - 11:34